بادرود-پایتخت تاریخی فلات مرکزی

بادرود- چهارمین مهد گردشگری مذهبی ایران

بادرود-پایتخت تاریخی فلات مرکزی

بادرود- چهارمین مهد گردشگری مذهبی ایران

مطلبی از کویر بادرود

دیروز، امروز، فردا...

خبر تأسف بار آب رفتن ادارات و ارگانهای دولتی در بادرود این روزها نقل محافل مختلف شده است، اداراتی که با خون دل خوردنها و پیگیریهای فراوان برای آسایش و رفاه مردم در شهر بادرود پاگرفتند و این باور عمومی در ذهن شهروندان بادرودی نقش گرفت که می توانند امیدوار باشند به مرور زمان شاهد به بارنشستن ثمرات انقلاب پربرکت اسلامی در شهر بادرود نیز باشند. سیر صعودی این روند با انتخاب نماینده بومی در اواخر دهه هفتاد آغاز شد و اوج آن با تاسیس بخشداری در بادرود و همچنین گازرسانی در منطقه به تصویر درآمد. ادارات مختلف یکی پس از دیگری دارای شعبات مستقل یا نمایندگی در بادرود شدند که علاوه بر ایجاد اشتغال برای صدها نفر، بار سنگینی از دوش همشهریانمان برای انجام کارهای اداری برداشته شد، نسیم آسایش و رفاه شانه های گرم کویرنشینان بادرود را نوازش کرد و شهروندانمان طعم شیرین خدمتگزاری صادقانه را چشیدند. روزهایی که اختلافات سیاسی همشهریان نمودی نداشت و چپ و راست در فکر آبادانی و پیشرفت شهر بودند و کسی وقتی برای طومار جمع کردن و زیرآب زدن نداشت، روزهایی که بادرود جانی تازه گرفته بود و بذر امید در دل هر پیر و جوان، جوانه زده بود... هرچند در دوره های بعدی نماینده بومی به دلایل مختلف از جمله  تنگ نظری و سطحی نگری مخالفانش، عرصه برای رشد و آبادانی سختتر شد، ولی هنوز هم قطار توسعه بادرود هرچند کند ولی به راه خود ادامه می داد، آن روزها اعتقاد مخالفان بر این بود که این پیشرفت نتیجه جبر تاریخ است و خواسته و ناخواسته طرح گازرسانی باید در بادرود اجرا می شد و یا رویای بخشداری بادرود نیز خیلی زود باید به حقیقت می پیوست! وفور نعمت و رشد ادارات را ناشی از سیاستهای کلی نظام قلمداد می کردند و بر هر اقدامی پتک سنگین بی انصافی خود را فرود می آوردند. فاصله گرفتن گروههای سیاسی بادرود از یکدیگر روز به روز بیشتر می شد و در این بین تنها چیزی که به چشم نمی آمد، چشم انداز آینده مردم شهر بادرود بود که ناخواسته دستخوش منافع طلبیها و ندانم کاری های عده معدودی از افراد می شد. غوغایی که در آن نمی شد یک طرف را مقصر دانست و دو طرف نزاع، لجوجانه به راهی که نتیجه اش جز اختلاف و کینه ورزی و سلب آسایش مردم  نبود، پا گذاشته بودند و خیال کشیدن ترمز این چرخه بنیان کن را هم نداشتند. ماحصل اختلافات دو جناح در مجلس هشتم به بار نشست و مردم مظلوم و نجیب منطقه در آتشی که عده ای فرصت طلب به بهانه های واهی برپا کرده بودند، شاهد دود شدن رویایهای خوش باورانه خود شدند، رویاهایی که اگر آتش اختلاف و کینه دامنشان را نمی گرفت بی شک امروز به واقعیت پیوسته بود. در حالی که انتظار می رفت بعد از این شکست، معرکه گیران به عقل بیایند و راه وحدت و اتحاد را درپیش گیرند، شوربختانه وقاحت را به جایی رساندند که با مدد جستن از سایتها و وبلاگهای اینترنتی و جلسات شبانه، بی شرمانه ترین ادعاها را نثار هم کردند و آتش این کینه و اختلاف را شعله ورتر ساختند، حرمت همدیگر را دریدند و بی محابا بر زندگی شخصی یکدیگر تاختند، وجدان و انصاف و مردمداری و حق گویی از میانشان رخت بربست و ...

و امروز شهر غرق در رخوت و سکون، در حال درجا زدن است و کسانی که آن روزها طرفدار جبر تاریخ و نزج سیاستهای کلی بودند و یا  کسب رضایت عده معدوی را به رضایت قاطبه مردم شهر ترجیح دادند، این روزها بدون اینکه کوچکترین درکی از گرفتاریها و دغدغه های مردم داشته باشند، پادشاهانه مشغول امرار معاش هستند و لابد آب شدن ادارات را هم ناشی از جبر تاریخ می دانند و برای جبران اشتباهات خود قدم از قدم بر نمی دارند که هیچ، بر ادامه این راه ناصواب اصرار می ورزند...  

و اما فردایی در پیش است که خورشید  از پس ابرها بیرون خواهد آمد و فرزندانمان یک عمر شرافت یا خیانتمان را به قضاوت خواهند نشست. فردا روزی که امروز باید خودمان تصمیم بگیریم که آیندگانمان ما را لعن و نفرین کنند یا بر شرافت و انصاف و عقلانیت ما درود بفرستند...

منبع: وبلاگ کویر بادرود http://www.badrodcity.blogfa.com/

نظرات 2 + ارسال نظر
الیاس1992 چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:28 ب.ظ

سلام .

خواهشاً به داد جوانان برسید .


یک جوان بادرودی مگر چند جا برای تفریح دارد ، پارک درست و حسابی ، کافی شاپ درست و حسابی ، سینما ، پیست دوچرخه سواری یا اسکیت ، استخرشنا ، شهر بازی ، ...
با وجود چندین هزار جوان و نوجوان در بادرود .
حالا آمده اند بازی های حساس داخل سالن (جام ماه مبارک رمضان) را بدن تماشاگر برگزار می کنند . چرا ؟ دلیل بی منطق آنها این است نمی توانیم جوانان را کنترل کنیم من 18 ساله یا چندصد نفر مثل من مگر چاقو داریم ، مگر اسلحه داریم ، مگر چه کار می توانیم بکنیم . خوب نیروی انتظامی که ماهانه چقدر ها پول می گیرد چرا نمی آیند . آخه در کجای دنیا بازی سالن بدون تماشاگر برگزار می شود . شب ها یه سر به داخل سالن بزنید . 500 نفر در بیرون منتظر فقط منتظر نتیجه بازی اند . آخر چرا . بجای این مطالب چرت و پرت اینها را بنویسید .

شهروند دلسوز دوشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:25 ب.ظ http://shahrebadrood.blogfa.com

از شما میخوام ما رو در ساخت این وبلاگ کمک کنید تا درآبادانی این شهر کاری کرده باشیم ما رو لینک کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد